در شریعت اسلام انسان بنده-ی الله است، اطاعت از اوامر خالق وظیفه-ی مخلوق است، آزاد بودن انسان در بندهای شریعت مفهومی ندارد. کسانی، که این بندگی را پذیرا شده-اند، آنها خواهان آزادی در مرزهای همین شریعت هستند. آزادی-هایی هم که به مسلمانان داده می شوند در تنگنای شریعت و برای سرکوب آزادی-ی دگراندیشان هستند.
انسان در این شریعت، در بندهای احکام گرفتار است، رفتار و کردار مسلمان به او امر می شود، کسی آزاد نیست که به آزادی بیندیشد.
آزادیخواهان برآنند، که خود را از زنجیرهای بردگی رها سازند، تا بتوانند، برون از شریعت، آزادانه اندیشه-ی خود را بازگو و پدیده-ی آزادی را از دیدگاه خرد انسان شناسایی کنند.
آرمان آزادیخواهان این است که سازمانهای کشور بر اندیشه-هایی سامان بگیرند که از خرد مردم ترواش کرده-اند. زن و مردم، در فرهنگ ایران، دو پیکر به هم پیوسته و همزاد هستند و در سامان شهروندی نمی توان آنها را بریده از یکدیگر بشمار آورد.
آزادیخواهان، آگاهانه و خردمندانه، نخواهند پذیرفت، که احکام پسمانده-ی شریعت، جایگزین خرد انسان و میزان سنجش "خوبی و بدی" در اجتماع باشند. انسان به خرد آراسته و از آگاهی و آزمونهای هزاره-ها برخوردار است. از این روی اندیشه-ای، که از خرد انسان تراوش کند، می تواند دشواری-های زندگانی را آسان سازد.
انسانی که از خرد بهره-مند است، او برون از شریعت آزاد است، نیازی ندارد که آزادی خود را از والیان اسلام درخواست کند. فرهنگ ایران، که از ژرفای بینش چندین هزار ساله-ی مردمان ایران جوشیده است، به درستی با نخستین ماده-ی منشور جهانی-ی حقوق بشر
همخوانی دارد
همخوانی دارد
برتری-ی این مسلمانان بر یکدیگر به زهد و ایمان آنها بستگی دارد. در حکومت اسلامی، هر اندازه کسی بیشتر به اوامر قرآن ایمان داشته باشند، یعنی نابخردتر باشند، ارجمندتر هستند. الله در قرآن امر می کند:
سوره-ی النساء(آيه-ی 34):
مردان به سروری بر زنان گماشته شدهاند، آنها از دارايی خود خرج میکنند، الله به مردان بزرگی و نيرومندی داده است، اين است که الله برخی را بر برخی برتری میدهد. زن بايد فرمانبردار و راز دار او باشد. چنانچه نافرمانی کند او را بترسانيد و سپس از او را از خوابگاه دور کنيد و پسآنگاه او را بزنيد تا فرمانبرار شود، پس از آن چاره جويی نکنيد که الله بالاتر و بزرگ است.
هر زنی که، عاقل پرورده شود، به اسلام ایمان داشته باشد، باید این خفت و پستی را پذیرفته باشد که او برای ستایش و کامجویی مردان خلق شده است.
یک انسان خردمند نمی پذیرد که او، از مادر "ناقص العقل" زاییده شده است، با پذیرفتن خرافات، "عاقل" می شود. درست است که هر انسانی، پیش آن که آخوندها او را که مغزشویی کنند، به خرد آراسته است. ولی اگر زنی، به آیات زیر ایمان داشته باشد، این همه خفت و پستی را بپذیرد، نمی توان پذیرفت که او از خردِ، یک انسان آزاد، برخوردار است.
سوره-ی البقره(آيه-ی 223):
زنان شما کشتزار شما هستند، پس وارد شويد بر آنها هرآنگاه که خواهيد و با هر روشی که خواهيد.
سوره-ی البقره(آيه-ی 229):
پس از طلاق دادن (بار سوم) ديگر اين مرد را با اين زن اجازه نکاح نيست مگر اينکه اين زن به نکاح مرد ديگری درآيد، پس اگر اين شوهر او را طلاق داد، ديگر برآنها گناهی نيست که آن زن به نکاح مرد( پيشين) درآيد، اگر بتوانند احکام الله را رعايت کنند، اين حدود را الله بيان میکند، حدود الله برای مردمی که او میداند.
سوره-ی النسآء (آيه-ی 4):
با ميل مهريهی زنان را بپردازيد، اگر زنان بخشی از مهريه را ببخشند، آن بخش را با خوشی نوش جان کنيد.
سوره-ی النسآء (آيه-ی 15):
آناني که از زنان شما زنا کنند، پس بخوانيد چهار مرد از خودیها، اگر گواهی دادند پس محبوس کنيد اين زنان را تا زمان مرگ يا الله برای ايشان راهی مقرر کند.
سوره-ی النسآء (آيه-ی 20)
و اگر بخواهيد زنی را به جای زنی ديگر تبديل کنيد، پس چيزيکه پيشتر به او دادهايد، با دروغ و ستم باز نستانيد.
سوره-ی النسآء (آيه-ی 24)
بر شما حرام شدند زنان شوهر دار مگر آنانکه مالک آنها شدهايد......
با همیاری-ی زنان در کارهای کشوری، لشکری، حقوقی، علمی، سیاسی و دینی از ننگی، که الله بر زنان نهاده است، کاسته نمی شود. هر زنی، که در مکتب اسلام پروده می شود، در هر پیشه-ای که گماشته شده است، سخنان رسول الله پوشش ایمان او هستند.
نمونه-ی آشگار از یک زن، حقوقدان مکتبی، زنی است که به جایزه-ی نوبل هم مفت خر شده است. خشکیدگی-ی خرد این زن، در یاوه گویی او، آشگار است: او تضادی در احکام پسمانده-ی اسلام با منشور جهانی حقوق بشر نمی بیند. حتا او از اسلامزدگی نمی تواند بفهمد که >> الله انسان را تاريک و بی خرد از هيچ يا از "علق" خلق کرده است<<
در اسلام انسان عبد الله، ذليل و محکوم به اطاعت از اوامر رسول الله، است ولی در منشور حقوق بشر:
همه-ی آدمها آزاد و به شایستگی با حقوق یکسان زاییده شده-اند.
به هر روی، زنان ایرانی هم مانند مردان، که در زیر ستم و فشار اسلام پروده شده-اند، از خود ببگانه هستند. همان گونه مردانی، که از همین زنان زاییده شده-اند، پروردگار یا مادران خودشان را "ناقص العقل" می دانند؛ این مادران هم مردانی را، که خود آنها زاییده و پروده-اند، برتر از خود می پندارند.
(بانوان آزاده، که آزاداندیش هستند، با همه-ی بندها و زن ستیزی-های حکومت اسلامی، پیشتاز مردان پیشرو هستند. گوهرهای درخشانی که، از ژرفای اندیشه-ی این بانوان ایرانی، تراواش می کنند، بهبود آیندگان را مژده می دهند.)
زنان که همسان مردان اسلامزده هستند، از پس مردان خردسوخته گام می گذارند و خواسته-های آنها هم پیشرفته-تر از خواسته-های این مردان نیستند. این زنان خواستار هستند، که در شریعت اسلام، مانند همین مردان "عاقل" باشند.
در این زمان، که به همیاری و نیروی زنان در همه-ی بخشهای اجتماع نیاز است، حکومت اسلامی هم خواهان است که زنان ابزار سرکوب، نماد ترس، نماد سرافکندگی در برابر الله، نماد ایمان، نماد اطاعت، نماد زهد، نماد خفت پذیری در جامعه باشند.
مگر از شرم و اندوه ایرانیان می کاهد، که در مجلس شورای اسلامی یا در وزارتخانه-ای، زنی هم فرمانبر احکام انسان ستیزِ ولایت فقیه باشد؟
آیا با همکاری زنان مسلمان، در برنامه-های نمایشی حکومت اسلامی، سیمای فریبنده-تری از اسلام کشیده نمی شود؟
مگر زنان نمی توانند مانند مردان، در شریعت اسلام، در وزارتخانه-ها، در دانشگاه-ها، در زندانها به انسان ستیزی بپردازند؟
مگر از ستم، بر مردم، کاسته می شود که بسیجی، پاسدار، وکیل، وزیر، آخوند، روضه خوان، آدمکش، بازپرس یا هر انسان ستیزی دیگر، در شریعت اسلام، زن باشد.
زنان اسلامزده هم، مانند مردان اسلامزده، خواهان آن هستند که آنها کمتر ستمکش باشند ولی آنها از ستمکاری پرهیزی ندارند. زیرا در اسلام مردم آزاری، شکنجه دادن، کشتن، سوختن، بی خانمان ساختن از رنجهایی هستند که الله خودش به دگراندیشان وعده می دهد. هر چند، که گماشتگان حکومت اسلامی، چه زن و چه مرد، بیشتر بر دگراندیشان ستم وارد کنند بیشتر خشنودی-ی الله و خشنودی-ی خود را فراهم میکنند.
ما مردم ایران، از آن روی، پریشان روزگار هستیم که از شناخت درون مایه-ی پدیده-ها پرهیز میکنیم زیرا به اسلامزدگی خو گرفته-ایم و پذیرفته-ایم که تنها پیشوایان می توانند برای ما اندیشه کنند. این است که به دنبال مانند خواهی و مانند سازی می گردیم. ما خواستار آن هستیم کشورمان مانند فلان کشور بشود زیرا گمان میبریم که ما چیزی را یافته-ایم که می توانیم به آسانی از آن رونوشت برداریم.
درست است که ما ابزارهای سازندگی را، که نداشتیم، از دیگران برداشت کرده-ایم ولی ما خودمان فرهنگی داشتیم که خرد انسان، در آن فرهنگ، گرانیگاه هستی بوده است. به نشانه-هایی از نگرش فرهنگ ایرانیان، از یافته-های پروفسور منوچهر جمالی، اشاره می کنم:
(*)
گزند ناپذیر داشتن جان، زیر بنای، سامان کشورآرایی است
شهروندان در داشتن جان با یکدیگر برابر هستند.
جهان بینی-ی هر کس، که از خرد و اندیشه-ی آزاد و نوشونده-ی او برمیخیزد، دین اوست.
(اندیشه-ای آزاد است که از چشمه-ی بینش خود انسان تراوش کرده باشد)
خرد و وجدان هر آزاداندیش رهنمای کردار اوست.
رنگارنگی، در بینش، پهنه-ی نگرش فرهنگی-ی، مردم را نشان میدهد.
ایرانی به شریعت اسلام نیازی ندارد. ما نیازی نداریم که مانندهایی را از دیگران برداریم یا از دیگران وام بگیریم و آنها را بدان گونه پاره کنیم که در شریعت اسلام بگنجند.
در شریعت اسلام بر زنان، سختتر از مردان، ستم وارد می آید، که آنها را میخرند و میفروشند و به اجاره میدهند، از همین شریعت است: مردانی، که به نابخردی پروده شده-اند، زنان خود را میخرند، دختران خود را میفروشند یا برای پول آنها را واگذار می کنند. نامهایی مانند ازدواج، عقد نکاح، مَهر، صیغه، نفقه، شیربها از زشتی-ی زن فروشی نمی کاهد.
مردان مسلمان، خود برده-اند و ستمگر، آنان هم در این شریعت آزادی ندارند که زنان بخواهند مانند این مردان باشند.
اگر دیه زن برابر با دیه مرد بشود از زشتی-ی این حکم و از ننگی، که بر مسلمانان وارد شده است، کاسته نمی شود.
اگر در این شریعت مردان هم اجازه نداشته باشند که بیشتر از یک زن بخرند، یا زنان بتوانند به تصرف چند مرد درآیند، آیا این دگرگونی در احکام به مفهوم آزادی-ی انسان شمرده می شود؟
هر حکمی، که در شریعت به مسلمانان امر شود، نشان از آن دارد که، از دیدگاه اسلامی انسان مخلوقی نادان است، بدون احکامa شریعت اجازه ندارد خودش، خوب یا بد را، شناسایی کند. برابر گذاردن زن و مرد، در شریعت اسلام، یعنی برابر گذاردن بندهای انسان ستیزی برای بشریت.
اسلامزدگان آزادی-ی مسلمانان را در شریعت مرزبندی میکنند، آنها انسان را، حتا خودشان را، آزاد نمی دانند که در اندیشه-ی رهایی از شریعت باشند.
انسان زمانی آزاد است که او بتواند با نیروی خرد و بر پایه-ی آزمونهای خودش کرانه-های آزادی را شناسایی کند.
آزادی را نمی توان به بندهای شریعت چسپانید، ولی ما می توانیم خود را از بندهای شریعت آزاد سازیم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر